آخه دلت میاد بری وقتی که دنیای منی
آخه میتونی قلبی که مال تو بود و بشکنی
بمونو واسه عشقمون روزای خوبو پس بیار
نوازشم کن و برام با بوسه ها نفس بیار
پاییز که شد اخراجش کردند
رفتگری را که عاشق شده بود..
وبرگ هارا قدم میزد
وجارو نمیکرد
شاه پری قصه ها
در زمانی که وفا قصه برف به تابستان است… وصداقت گل نایابی ها/و در ایینه چشمان شقایق عابر رهگذر غم جاریست…. به چه